یک/ این تجربه بی‌نظیر بود رفتن سر کلاس به عنوان معلم عجیب‌ترین چیزی بود که امروز برام اتفاق افتاد و عجیب‌تر از همه اون‌جایی بود که بچه‌ها باهام راه اومدن و اذیتم نکردن و مهربون بودن در کل احساس خوبی نسبت بهشون داشتم و از زینب ممنونم که یه روز از کلاسشو بهم داد با این‌که تهش وقتی مجبور شدم دلیل نیومدن زینب رو به مدیر توضیح بدم داشتم سکته می‌کردم اما همه‌ی لحظاتی که سر کلاس بودم خوشحال بودم اما آه معلمی واقعاً احساس زیباییه. این‌که یه روزایی با تعدادی بچه‌ی راهنمایی کلاس داشته باشی و باهاشون حرف بزنی و تبادل اطلاعات کنی فوق‌العاده است.
دو/ حالا که دو هفته از شروع کلاسا گذشته یه احساس دارم و اون اینه که دانشکده علوم اجتماعی به من احساس خانواده بودن می‌ده من چند روزه توی دانشکده احساس امنیت می‌کنم و این بهترین حسیه که می‌تونه بهم دست بده.
وقتی توی سلف نشسته بودیم و با ملت حرف می‌زدیم این احساس حس مشترکی بود. انگار حالا ما فهمیدیم جامون تو دانشکده کجا است و چی می‌خوایم حالا نفس راحت می‌کشیم و می‌گیم ایول من متعلق به خانواده‌ی بزرگ علوم اجتماعی‌م اتفاقا این جدا بودن از مرکزی یه آپشن محسوب می‌شه که آدما با خودشون ارتباط بگیرن و چیزی این وسط اتفاق دیگه ای رو رقم نزنه.
البته منکر احساس جالب دانشجوی پردیس مرکزی بودن نمی‌شم چون من هنوزم وقتی از سردر وارد می‌شم و اون همه آشنا میکبینم و اون همه احساس هیجان و پویایی می‌گیرم خوشحال می‌شم و حس می‌کنم ایول این‌جا متعلق به منه.
اما هیچی هیچی هیچی به اندازه‌ی جایی که الآن هستم جذبم نمی‌کنه و خوشحالم.

سه/ احساس می‌کنم چند روزیه که متوجه شدم خیر بودن انتخاب رشته‌م رو و نتیجه‌ها رو.
خیر بودن این‌که پردیس مرکزی نیستم و خیر بودن این‌که دانشکده‌هامون جدا است.خدا چقدر همه‌چیز رو درست می‌بینه و چقدر خوب که همیشه اونه که کارا رو برامون هماهنگ می‌کنه.
چهارشنبه‌ها روز پردیس مرکزیه، روزی که ما جمع می‌شیم دور هم، و از این بابت خوشحالیم، امروز اما من دیر رسیدم وقتی نشسته بودیم و حرف می‌زدیم دوباره همه‌ی روزا رو مرور کردم و خدا رو شکر کردم که دانشکده‌مون جدا از همه‌ی دانشکده‌ها است.

پ.ن: الآن دوباره متن رو خوندم:))چقدر هی دارم می‌گم دانشکده‌مون جدا است:))

-220- از داستان‌های ناتمام اما واقعی

-219- نه از اینم، نه از آنم

218- بلندتر بخند یاد خونه بیفتم

رو ,این‌که ,جدا ,یه ,همه‌ی ,حرف ,خیر بودن ,و اون ,حرف می‌زدیم ,پردیس مرکزی ,بودیم و

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درب ضد سرقت | قیمت درب ضد سرقت | خرید درب ضد سرقت چشمه باران(farsan ) شیک فایل _ دانلود فایل های دانلودی سوپاپی راه اندازی هایپرمارکت، مال، فروشگاه زنجیره ای و مجتمع های تجاری کاشت مو | هزینه کاشت مو سلام به همگی آرام بند درب حیاط خرید و فروش ارز تاسیسات صنعتی و ساختمانی